روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.
روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.

خواب وحشتناک

همین الآن چشام باز کردم و از خوابی بیدار شدم که سراسر ترس و وحشت و صحنه های فجیع بود.

میدونم تعبیر بدی داره. یادداشتش میکنم اینجا ببینم تعبیر میشه یا به خیر میشه. از شدت ترس، تپش قلب شدید دارم.

خواب دیدم خونه برادرشوهرم و جاری ام هستیم. صاعقه های وحشتناکی به زمین میخوره که از شدت یکی اش زمین خونه ی برادرشوهرم شکاف عمیقی برداشت. ۵ ، ۶ صاعقه مهیب رخ داد.

من و همسرم و برادرشوهرم و جاری ام اونجا بودیم. من دنبال پناهگاه میگشتم و سعی میکردم به بقیه بگم کجا بهتره برای پناه گرفتن، اما جاری ام تو وسط صاعقه ها میرفت و میومد. هم خودش هم برادرشوهرم. ولی من و همسر کنار ایستاده بودیم.

آخرشم صاعقه برخورد کرد با یکی از دوستان برادرشوهرم و اونو دیوانه کرد. بعدش نمیدونم چطور از اون مهلکه بیرون اومدیم. برادرشوهرم نشست پشت ماشین و ماهم همراهش بودیم و دنبال درمانگاه میگشتیم برای اون فردی که صاعقه خورد بهش که تو همین لحظه آلارم گوشی ام زنگ خورد و بیدار شدم.


واااای خدا به خیر کنه.

خدا رحم کنه.

بخصوص که این نوروز گذشته، برادرشوهرم و جاری ام مشکلات داشتن.