روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.
روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.

یک ماه گذشته

از آخرین پست حدود یک ماه گذشته.

تو این یک ماه درگیر امتحانات بودم.

هم امتحانات خودم ، هم دو تا برادرشوهرهام و هم این زندگی جدیدی که برام راه افتاده.

خداروشکر ترم ۳ ارشد رو به سلامت گذروندم. نمراتم اکثراً  ۱۹ و ۱۹.۵ شدن بجز یک درس.

برادرشوهرهام هم امتحاناتشون خوب دادن.

این مدت من براشون غذا می پختم و میفرستادم ولی دیگه نمیرفتم خونه شون. براشون توضیح دادم وقت ندارم و ایام امتحاناتمه و سخته هی بیام و برم. اونها هم درک میکنن.

گاهی هفته ای یک بار در حد یکی دو ساعت میرفتم یه سری میزدم.

ترم جدید انتخاب واحد کردم و فقط پایان نامه دارم.

از الآن باید برم سراغ نوشتن پروپوزال و تصویبش و بعدم بقیه مراحل.

با دوستان دانشگاهی خداحافظی کردیم. عکس گرفتیم و یاد این ۳ ترم رو گرامی داشتیم.

از سه شنبه که عید مبعث بود تا جمعه یه سفر ۴ روزه رفتیم زادگاهمون هم خونه ی بابای من هم خونه ی بابای همسر.

یه استراحتی داشتیم و دیشب برگشتیم.

اونجا نه آب بود و نه اینترنت. نه بارون و نه هیچی. خشکسالیه خیلی. گمونم عید و تابستون سوزانی در پیش باشه مگر اینکه خدا رحم کنه و از الآن تا عیدنوروز بارون بباره.

حال جسمی و روحی ام بد نیست. میگذرونم.

فکر کردن به دیگران و مشکلاتشون حالمو خیلی بد میکنه.

مثلا برادرم که یکساله داره دنبال کارهای طلاقش میدوئه و این یکسال خیلی خیلی بهش سخت گذشت و هنوزم میگذره.

مثلا فکر کردن به خواهرهام. به اون یکی برادرم. به خودم حتی.

ولی خب آدمی به امید زنده است. ناچارم که امید داشته باشم ...


راستی حدود یک هفته است برادرشوهرم که پرستارِ مادرش بود میره سرکار و احساس مفید بودن بهش دست میده. ظهرها که همسر غذا میبره براشون تا شب پیش مادرش میمونه تا برادرش بره سرکار.

هنوزم خونه شون کم و کسری زیاد داره که کم کم رفعش میکنیم.

منم درسهام تموم شده یکم فراغت پیدا کنم به زندگی ام نظم بدم. فریزرم از حبوبات خالی شده باید بخرم بپزم و بسته بندی کنم. تمیزکاری خونه. رسیدگی به گلهام. رسیدگی به خودم.

ولی همچنان دغدغه اصلی ام پروپوزال پایان نامه است که باید سعی کنم تا اسفند تصویبش کنم. همین الآنشم دیر شده.


واسه کار عملی CBT ، خودمو کیس درمان کردم. تمام مراحل رو روی خودم پیاده کردم. جالبه بعد سالها حالا میفهمم علت رفتارها و افکار من چیه و باید برای تغییرش چه کرد.

روانشناسی برای من این خوبی و دستاورد رو داشت که خودمو باهاش درمان کردم.


یه کتاب عالی از جفری یانگ دارم میخونم درباره طرحواره درمانی هست به نام 《زندگی خود را دوباره بیافرینید》 .

خیلی کتاب بیست و عالی هست. 

برای تولد برادرشوهرم خریدمش و بهش هدیه دادم که بخونه اونو بلکه بتونه زندگی از دست رفته ی خودش رو دوباره بیافرینه.

امیدوارم خوب و دقیق بخونه و بفهمه و تمریناتش رو انجام بده و اثرش رو در زندگی و نحوه ی تفکرش ببینه.


راستی ۸ بهمن تولد ۳۷ سالگی من بود. امیدوارم ۳۷ سالگی ام پر از اتفاقات خوب باشه.

دو ماراتن

خیلی خسته ام.

از صبح تا شب انگار در حال مسابقه ی دو ماراتن هستم!

کلافه شدم.

خدایا سال جدید میلادی سال صلح باشه و پایان وحشی گری بعضی انسانها.

خدایا عقل بده به خیلی ها.

نون و روزی بده به خیلی ها.

شعور و درک بده به خیلی ها.

و نعمتِ قدردان بودن و شاکر بودن بده به همه ی ما.

شب یلدا و شروع زمستان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سه شنبه آخر پاییز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

امیدواری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

غرولند

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تغییرات

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فلسفه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

استقرار

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مشکل آپلود عکس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.