ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کلافه ام. عصبی و گرفتارم.
خواهر کوچیکه ام چند روزه کرونا گرفته حالش خوب نیست. دیروز یهو خیلی حالش بد شد باهاش رفتم دکتر و بعدم اومدم خونه شون تمیز کاری و ناهار پختم براشون و برای خودشم سوپ بار گذاشتم.
خواهربزرگم فردا شنبه نوبت عمل داره باید باهاش برم بیمارستان و مراقبش باشم. از اون افرادیه که طاقت و تحمل درد نداره و صبور نیست و موقع درد خیلی میره روی نرو آدم و غرولند میکنه.
باید هر روز برای مادرشوهر و برادرشوهر ناهار بپزم و گاهی هم شام و حواسم به اونا هم باشه. این پنج شنبه و جمعه بدلیل ترافیک کارهام نمیتونم کلاس آشپزی براش برگزار کنم.
خودم و حال بدی که دارم و شبیه حال خواهرکوچیکه ام هست که کلا فراموش کردم! هر روز انبوهی قرص میخورم تا دل دردها و دل پیچه هام و حالت تهوعم رو تحمل کنم.
بابا و مامانم اینجا نیستن که حداقل یکی از این ها رو کمک کنن و حمایت کنن.
خستمه.
امتحانات و کتابهای قطور و کارهای عملی دانشگاه هم مزید بر حال بدی و اعصاب خردی منه.
یعنی میشه این روزها بخیر بشه؟
میشه وقت پیدا کنم و کارهای خودمم پیش ببرم؟
خسته فکری و روحی و جسمی و همه مدلی هستم.
با نوشتن اینها سعی میکنم ذهنم آروم کنم. چون نوشتن بهترین راه برای کاهش فشار روحی هست.
مرضیه جان ایشالا این روزهای سختت سریع میگذره و دوباره زندگی ات میفته روی روال،صبور باش عزیزم.خدا خیرت بده و ممنونت هستیم که مراقب خواهرها و همه هستی.
خیلی ممنون تراویس
امیدوارم ...
مواظب خودتم باش
چشم.
ممنونم
سلام دوست عزیز.خدا قوت.حتی تصور این هجم از مسئولیت هم سرسام آوره.امیدوارم زودتر زندگیت به روال قبل برگرده
سلام بر شما.
خیلی ممنونم
انشالله
خدا بهت توان بدهد
کارها یهویی روی سرت ریخته
کرونای لعنتی دست بردار نیست
اگه فاصله ی خونه تا محل اسکان خانواده شوهر نزدیک است غذا را در منزل بپز و همسرت ببرد
تا یک مقدار بار زحمت ها کم بشه
فکر کنم برادر همس را با یک سایت آشپزی آشنا کنی که خودش پیگیر باشد و از کم شروع کند بهتر باشد
متشکرم
فاصله با ماشین حدود ۱۵ دقیقه است. بعضی روزها همینکار را میکنم. ولی در کل میخواد هی سری بهشون بزنم و خبری بگیرم ازشون.
اره باید بهش یاد بدم از سایتها و کانالهای آشپزی هم کمک بگیره