روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.
روزهای زندگی

روزهای زندگی

وبلاگی برای بروز افکار من. برای بیان دیدگاههای من.

نتایج آزمایشات روماتیسم

من رماتیسم ندارم هووووورااااااا

جواب آزمایشات تکمیلی رماتیسم برای همه ی انواع بیماریهای خودایمنی منفی شد.

گمونم همون آزمایش دفعه اول هم خطای آزمایشگاهی بود.

خوشحالم خیلی ...

نظرات 7 + ارسال نظر
افروز جمعه 26 اردیبهشت 1404 ساعت 02:13

آفرین واقعا خیلی خوبه که به فکرشون هستید به مرور درست میشه فقط باید خودش متوجه بشه که الان آدم مفیدتری هس نسبت به قبل موفق باشی

ممنون عزیزم

. پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1404 ساعت 10:04

ما هم خوشحالیم

ممنونم

افروز چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 ساعت 04:28

واقعا خدا رو شکر خیلی خوشحال شدم مرضیه جان که جواب آزمایش ها خوب بودن ایشالا همیشه تنت سالم باشه و دلت خوش در رابطه با برادر شوهرتون من حس میکنم ایشون فقط به زندگی قبلی عادت کرده بوده و چون از اون دایره امن بیرون اومده حالش بده وقتی به این زندگی هم عادت کنه درست میشه ایشون چند سال تو خونه بوده و ارتباط ش با دنیای کار و درس قطع شده بود الان رفته و وارد این دنیای جدید شده براش یکم اذیت کننده و گیج کننده هس به مرور خوب میشه و صرفا به خاطر عادت به شرایط قبل حالش بده سعی کنید بهش یادآوری کنید که الان چقدر توانمند تر از گذشته شده زندگی ش به بطالت نمیگذره و به مرور بیشتر رشد میکنه و اینکه اول از همه باید به فکر خودش باشه و بعد مادرش وقتی خودش رو بتونه نجات بده بعد میتونه به اطرافیان هم کمک کنه

ممنون افروز جان
آره درسته. احتمالا همینی هست که میگی. امیدوارم با گذر زمان حالش خوب بشه و قدر لحظات عمر را بدونه و سعی کنه من بعد کمتر غصه و افسوس گذشته رو بخوره و بهتر زندگی کنه.

وقت و بی وقت سعی میکنم هم بهش یاد بدم و هم ازش تعریف کنم.
مثلا دیروز چون من گرفتار بودم و نمیتونستم ناهار بپزم ، همسرم بهش گفت برای همه مون برنج بپز تا یه چیزی بخریم بیاریم باهاش بخوریم.
گفت باشه و به اندازه ۵ نفر برنج کته رو تقریبا آماده کرد. دیگه کارم زود تموم شد و اومدم خودم هم بهش نظارت کردم و باهم دیگه انجامش دادیم ولی سر سفره گفتم آشپز برادرشوهر بود و ازش تشکر کردیم.
یه بارم سوسیس بندری باهم درست کردیم ولی سر سفره گفتم دستپخت برادرشوهره و خیلی هم خوشمزه است و ازش تشکر کردیم.
دیروز یادش دادم وقتی میخواد مهمان بیاد پیشتون، باید یخچال بررسی کنی ببینی میوه داری برای پذیرایی ازشون؟ بیسکویت پذیرایی،کیکی، شکلاتی،تنقلاتی چیزی دارین یا نه.
خواستم بهش یاد بدم چطور همراه با چایی تنقلات بیاره. چطور میوه بشوره و تو ظرف مناسب بچینه و جلوی مهمان بگیره.
دیروز خاله شون اومد دیدنشون و اینو تمرین کردیم. با وجود نبودن میوه های متنوع و خوب با اندک داشته ها تو یخچال تونستیم فضا رو مدیریت کنیم و فهمید باید چیزهای اینطوری هم بخره.

Reyhane R یکشنبه 21 اردیبهشت 1404 ساعت 17:10 http://injabedoneman.blog.ir/

خداروشکر (:
الهی همیشه سالم و سلامت باشی عزیزم.

ممنون عزیزم

سلام یکشنبه 21 اردیبهشت 1404 ساعت 09:49

با درود
این هورررا را خوب اومدی
دختر من هم موقع هیجان هورررا می کشد

درود بر شما.
نمیدونید چقدر خوشحال شدم که این بیماری را ندارم.

زهرا شنبه 20 اردیبهشت 1404 ساعت 22:26

سلام مرضیه جان
خداروشکر ، خیلی خوشحالم برات
ان شاءالله همیشه سالم و خوش باشی
بابت برادرشوهر هم اصلا ناراحت نباش
وقتی برای خدا کار کردی یعنی با اخلاص بوده ، یعنی توقع تشکر از هیچ کس نداشتی ، پس حرف دیگران مهم نیست
مهم اینه که خدا دیده ، وقتی کار با اخلاص انجام دادی عزیز خدا میشی
هر اتفاقی توی زندگی حکمتی داره و برای رشد ما لازمه
زیر سایه خدا باشی عزیزم

سلام زهرا جون.
ممنون عزیزم . ان شالله.
دلم میخواست حال برادرشوهر بهتر میشد.
دلم میخواست مشکلات روحی اش، آسیبهای روحی اش کمتر میشد، بهبود پیدا میکرد.
دلم میخواست دیدگاه برادرشوهر نسبت به زندگی بهتر میشد. تغییرات رو میدید. از این تغییرات خوشحال میشد.
اونوقت نتیجه زحمتهامون مشخص میشد و ما هم حس خوب میگرفتیم. چون با خودمون میگفتیم یک انسان رو از رنج نجات دادیم.

مریم ... شنبه 20 اردیبهشت 1404 ساعت 21:45

خداروشکر

واقعا خداروشکر.
ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد