وقتی می گم هیچکس، یعنی دقیقا هیچکس.
روزای زیادی باید بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش. تا باورش بشه از بقیه، جز یه اسم و چندتا خاطره ی کوچیک چیزی براش نمی مونه.
بیست سال
چهل سال
هفتاد سال زندگی، فقط برای تلمبار کردن اسم روی اسمه. برای جایگزین کردن خاطره جای خاطره. اما حاصل جمع همشون صفره.
یه روز می شینی عمرت رو ورق می زنی،
سیر تا پیازت رو واسه خودت تعریف می کنی...
اینجاس که می فهمی،
چقدر برای هیچکس نگران شدی
چقدر برای هیچکس غصه خوردی
چقدر برای هیچکس دلتنگ شدی
چقدر برای هیچکس دعا کردی
چقدر برای هیچکس بووووووودی....
به خودت میای، به اطرافت نگاه می کنی.
هیچکس نیست.. دقیقا هیچکس.....
اینم از فراموشکاری ماست. این هیچکس ها یه روزی همه چیزن و بعد گذر زمان تبدیلشون میکنه به هیچکس. شاد بهتر باشه با زمان بجنگیم......
درسته ...
البته فراموشی یه نعمته.
و چقدر ما برای این هیچکس همه کار میکنیم ...
کاش بشه غصه و نگرانی برای همه کم بشه واقعا
بله. کاملا درسته.
کاش ...
اخ دقیقا.چقدر قشنگ گفتی.چرا ما زنها رو خدا انقدر فداکار آفریده؟؟؟؟؟
دقیقا. ممنونم
دقیقا همینه که گفتی. خیلی خوب نوشته بودی
کاش یادمون بمونه و غصه الکی نخوریم
درسته. ممنونم.
سلام اجی خوبی چی بگم والله اجی
سلام الهه جون. ممنونم